ماهان 15 ماهه مي شود

ماهان ماماني از 20 اسفند تا 20 فروردين دوران 15 ماهگيشو مي گذروند

به قدري شيرين شده كه نگو و نپرس از كاراي قشنگش بگم كه :

كافيه پامو توي آشپزخونه بزارم بدو بدو مياد و مي ره سر كابينت ها يكي يكي بازشون مي كنه و ظرفا و قاشق ها رو مي ريزه بيرون ، اگه حوصلشو داشته باشه دوباره همه چيزو برمي گردونه سرجاش ولي اگه حوصله نداشته باشه ول مي كنه و مي ره .

تلفن كه زنگ مي زنه به سمتش مي دوه ولي برنمي داره ، بيشتر اوقات هم گوشي تلفن و بر مي داره و اي اي مي كنه يعني الو وقتي با كسي صحبت مي كنم و مي زارم روي آيفون ماهان فكر مي كنه كسي توي گوشيه مي گيره بغلشو داد مي زنه همش هم آدا آدا مي كنه يعني خاله ندا رو صدا مي زنه .

وقتي به يه چيز دربسته مي رسه مثل اسباب بازيهاش كه در دارن يا قوطي رب يا كيف بسته ... تند تند مي گه د د با فتحه يعني درشو باز كن اگه هم باز نشه مي زنه زير گريه اونم چه گريه اي اول لب پايينشو آويزون مي كنه بعد كم كم اشك توي چشاش جمع مي شه اينجوري

آخ بخورم اون بغض كردنتو پسر .البته اين عكس براي 7 ماهگيته

از فرهنگ لغات ماهان بگم كه

داخ :‌داغ

دوخ : دوغ

م مي :‌مامان

ني :‌ني ني

آغِن با كسره :‌ الاغ

ايندِه :‌اردك

هَم : حموم و غذا (بستگي به شرايط داره هههههه)

ت : توپ

اُتخ : اتاق

بابا رو هم كه ديگه كامل مي گه و باباييشم كيف مي كنه

15 ماهگي پسملم افتاد توي عيد كه ما تا سوم نوروز تهران و ديد و بازديداي تهران رو داشتيم و از چهارم رفتيم شمال كه اونجا هم كلي خوش گذشت 8 فروردين برگشتيم و سيزده به در پيش مامان جوني ماهان بوديم كه اصلا عكس ننداختيم فقط يكي دوتا عكس هفت سين با گوشيمه كه دوست دارم ماهانم اينا رو ببينه و حداقل بدونه كه توي چه وضعيتي بوده اينا رو مي زارم هرچند كه كيفيتي هم نداره .

اينم از تقويمي كه من عيد درست كردم براي مهمونايي كه مي يان

ينها هم عكساي قبل از عيدته توي شمال

ماهان مي خواد بره ددر

خسته از ددر

لالا بعد از ددر