بالاخره ني ني من در 20 دي 88 اومد
بهترین آهنگ زندگی من تپش قلب توست
و قشنگ ترین روزم روز شکفتنت.
تولدت مبارک
88/10/20 بالاخره رسيد .
صبح ساعت 6:30 من و بابا و خاله جون رفتيم بيمارستان چقدر هم هوا سرد بود ، تا ساعت 8:30 كاراي بستري انجام شد ساعت 9 منو بردن اتاق عمل ، خاله جون مي گه ساعت 9:20 تو رو برده بودن بشورنت كه خاله تو رو ديده بود ، يه ني ني 3 كيلويي با 51 سانت قد حسابشو بكن چقدر چوچولو .
ساعت 10 بود كه كم كم به هوش اومدم خيلي درد داشتم .
منو بردن توي اتاقم ديدم يه تخت فسقلي كنار تخت منه بابايي هم اونجا ايستاده بود لبخند به لباش بود .
يه كم كه گذشت و من جابجا شدم بابايي گفت : ديديش گفتم :نه ، تختتو اورد جلوتر تا من ببينمت ، يه كم سرمو اوردم بالا واي خدا ......... چه صورت ماهي ......... چقدر كوچولو ............... مرتب هم لباتو غنچه مي كردي انگار داري يه چيزي رو ميك مي زني .
گرسنت بود ولي خيلي به زحمت شير مي خوردي چون شير من راحت نمي اومد و تو هم بلد نبودي عزيزم
خيلي دلم برات مي سوخت گشنت بود ...........
اون شب تا صبح پيش خودم خوابوندمت مرتب هم بهت شير مي دادم ولي تو بلد نبودي بخوري .
خاله جون مي گفت :خودتو اذيت نكن بزار بچه توي تخت خودش بخوابه ولي من دوست داشتم پيش خودم باشي .
اينم چندتا عكس از لحظه اي كه براي اولين بار ديدمت
اينجا هم ديديم ناخن هاي نازت بلنده و خودتو چنگ مي ندازي دستكش دستت كرديم .